خب از کجای داستان شروع کنم؟از امروز یا از سال پیش؟سال پیش حدود همین وقتا بود خیلی چشم سمت چپم اذیتم میکرد اما بیخیالش شدم و موند.
تا اینکه دیگه چند روزی بود از چشم درد داشتم میمردم و به ناچار برای عصر وقت پزشک گرفتم.
بعد از تماشای فوتبال نه چندان جذاب رفتم دکتر .
معاینه انجام شد و حاکی از خبر خوبی برای من بود. اما نه برای جیبم.
عینکی شدیم رفت.
رفتم عینک بگیرم. جدایی از قیمت های بالای عینک هیچ کدوم مورد سلیقه بنده واقع نشد.
پس اومدم خونه و برادر رو برداشتم باهم رفتیم عینک بگیریم.
ای بابا بازم که جواب نداد.
نه تنها به نتیجه نرسیدم بلکه وسواسم بیشترم شد.هر مغازه یک ساعت.حدود سه تا مغازه رفتم.
آفتاب تابستان 98 غروب کرد.اما من.هنوز نتوانستم عینک انتخاب کنم.
درباره این سایت